Feeds:
نوشته
دیدگاه

Posts Tagged ‘تفاهم هسته ای ، نیمه پر لیوان’

بعضی وفتها خیلی سخته سکوت کردن. البتهم منظورم 90 درصد مواقعه. چون موافق نیستی و قاعدتا حق اظهار عقیده نداری…. و جالبه که تظاهر به هم رنگی هم سخت تره. اصلا کار من نیست- پس بهتره سکوت کنم و قایم شم تا این یکی موج هم بگذره….راستش چیزی نمونده بود دوباره خر بشم و یک خط پست کنم که دیدم ای داد، الآنه جماعت لیوانیها بهم حمله ور بشن!عطاشو به لقاش بخشیدم!

ولی خودمونیم جدا از مساله سیاه نمایی و خودزنی و این حرففها، خوب همه چیزو لوث و خز میکنیم میره ها…! هر عبارت و مفهموی بدون این که دقیفا و همیقا درکش کرده باشم اینقدرالکی توی دهن همه میافته که به زحلم گتمیش تبدیل میشه. این جریان نیمه پر و خالی لیوانم یکی از لگدمال شده ترین هاست. به گمانم دیگه وقتشه که بازنشسته بشه.

یادمه تابستون گذشته که سری به ایران زده بودم با مساله بامزه ای مواجه شدم. در حال دیدار از «دوست»ی بودیم ،ازم خواست نقاشی های دخترک 8 ساله ش رو ببینم و «نمره بدم»(که البته هیچ وقت این کارو نمیکنم). داشتم کارهاشو میدیدم و چند تا نکته بهش میگفتم، ظاهرا خوشش نیومد که چیز جدیدی یاد بگیره (دوستانه پیشنهاد کردم به جای استفاده از خط کش و گذاشتن کاغذ روی مدل نقاشی شاهزاده خانمهای دیزنی، خودش هرچی دوست داره بکشه). اخمهاش رفت توی هم. ظاهرا اصلا از پیشنهاد جدید خوشش نیومد و فقط انتظار به به و چه چه الکی داشت. در حال صحبت بودم که در جوابم گفت «خاله»، باید لیوان ببینی!» من مبهوت گفتم چی..؟! «این طوریام که شما میگی نیس، باید لیوان پرکنی ببینی!!» دوزاریم افتاد ، میدونستم ورد دهن مادرشه. اینقدر مادر فوق روشنفکر و دوستان جلوی این بچه این حرف رو تکرار کرده ان که این طفل معصوم هم نفمیده و ندونسته سعی کزده طوطی وار تکرار کنه. ظاهرا «مکانیزم دفاعی» ایشون در برابر پیشنهاد جدید بود که یک جور «حمله» حسش کرده بود.

راستش دست کمی از اوضاع بزرگترها نداره. البته از چنین مادری نمیشه انتظار بیشتری داشت، یادمه همون روز چطور از یک سوال ساده من اونقدر برآشفته و متغیر شد که عملا «کات» کرد و دیگه حتی به مسیج هام هم جواب نمیده. علت آزردگی شون هم این بود که پرسیدم بهتر نیست کمتر از روغن جامد استفاده کنه؟ با توجه به این که هر دو تا بچه ش حدود 20 کیلویی اضافه وزن داشتن و پسرش هم دچار «کبد چرب» شده بود. چنان بهش برخورد که انگار من آیه کتاب مقدسی رو که آورده مورد توهین قرار داده ام و صدای بلند معترض که «یعنی میگی من نمی دونم چکار دارم میکنم..؟!» و شروع کرد به شمارش مدارک تحصیلی و افتخارات دوران تحصیلش ،از دانشجوی دکترا بودنش شروع و تا جایی که مدرسه تیزهوشان درس می خونده پیش رفت.دیدم داره کار به جایی میرسه که بره کارت آفرین های دوران ابتداییش رو هم بیاره که دیدم بهتره به اشتباهم اقرار کنم و عذرخواهی کنم تا قائله بخوابه. البته چندان فایده ای نداشت و ایشون بعد از برگشتنم منو حذف کردن و حتی به مسیج هام هم دیگه جواب ندادن….

این جماعت «همه دان» و فوق بشر جدا غیر قابل تغییر هستن. هر طرف مقابل حرف حساب بزنه که جواب نداشته باشه، به بدبینی و سیاه نمایی و لیوان بازی! متهم میشه که سریع بره کنار و سکوت کنه، چون حرفهاش باب سلیقه دوستان نیست! حربه خوبی هم هست، چون هیچکس دلش می خواد به بدبینی و «Glum» بودن متهم بشه. برچسب زدن و مسخره کردن که شکر خدا اسلحه ای هست که خیلی خوب بلدیم چطور ازش استفاده کنیم…. کاش این قدرت هفت تیر کشی روتو جاهای دیگه زندگی بکار میبردیم که وضعیت جامعه به این روز نیفته!

حرف آخر این که، دیگه ترسی از این اتهام ها و برچسب های خز ندارم. با خیال راحت هرچی میخواین بچسبونین. اگرم «روشنفکر»هستین، تحمل شنیدن نظر مخالف رو داشته باشین. واسلام.

Read Full Post »